پس این جا چه می کنی؟!
نوشته شده توسط : اندرزگو

روزی یک شکارچی فیل وارد دهکده شیوانا شد و سبدی وسط بازار دهکده گذاشت و مردم را دور خودش جمع کرد و گفت:”بیائید هر کدامتان داخل این سبد مبلغی پول بیاندازید و اسم خود را روی این ورقه بنویسید. این پول که به اندازه کافی شد با آن تیر و کمان های زهرآگین می خریم و به سراغ فیل های داخل جنگل می رویم و آنها را با این تیرها از بین می بریم و عاج های سفید و گرانقیمت فیل ها را از بدنشان خارج می کنیم و به دربار امپراتور می فروشیم و سود کلانی به دست می آوریم و هرکسی بسته به مقدار پولی که در سبد ریخته از این سود می تواند بهره ببرد. هر چه پول اولیه بیشتر باشد سود نهایی هم بیشتر خواهد بود.”

شیوانا از آن جا عبور می کرد. وقتی این صحبت را از مرد شنید خطاب به شاگردانش گفت:”بهتر است سرمایه خود را در این کار ناصواب هدر ندهید. از بین بردن حیوانات فقط برای تفریح و سود و تجمل عاقبت ندارد و کاینات مجازاتی سختی را نصیب عاملان آن خواهد کرد.”

عده زیادی از مردم دهکده حرف شیوانا را آویزه گوش خود کردند و به شکارچی توجهی نکردند. اما چند نفر نتوانستند در مقابل وسوسه سود بالای فروش دندان فیل به دربار مقاومت کنند و مبالغ زیادی را داخل سبد ریختند. شکارچی با آن پول تیروکمان خرید و چند نفر از سرمایه گذاران را تعلیم شکار داد و به همراه آنها به داخل جنگل رفتند. اما به دلیلی که هرگز نفهمیدند متوجه شدند که فیل ها به مکان دیگری مهاجرت کرده اند و در مقابل میمون های وحشی به آنها حمله کردند و تیر و کمان های آنها را از دستشان درآوردند و آنها دست از پا درازتر و زخمی و درمانده دوباره به دهکده بازگشتند.”

روز بعد همه آنها که برای شکار فیل داخل سبد پول ریخته بودند ، شکارچی فیل را به طنابی بسته و نزد شیوانا آوردند از او خواستند تا پول آنها را به طریق به ایشان برگرداند. در بین کسانی که در سبد پول ریخته بود یکی از شاگردان شیوانا هم بود که پرحرارت تراز بقیه حرف می زد و به شدت شکارچی فیل را دشنام می داد. شیوانا مردم را به سکوت دعوت کرد و گفت:” خودتان می بینید که این شکارچی هم زخمی شده و نتوانست در مقابل حمله میمون ها طاقت بیاورد. شما با هم به شکار رفتید و عواقب آن را هم باید با هم بپذیرید. روز اول من و همه بزرگان دهکده گفتند که سراغ این کار ناصواب نروید که کاینات جوابتان را بدجوری می دهد. اما شما بی اعتنایی کردید و در مقابل وسوسه سود تاب نیاوردید. وضعیت الان شما و شکارچی همان مجازاتی است که نویدش را داده بودند.”

در این هنگام آن شاگرد مدرسه شیوانا که در سبد پول ریخته بود و همراه شکارچیان رفته بود با حالتی اعتراض آمیز گفت:” اما استاد! من سال ها شاگرد مدرسه معرفت بوده ام و سابقه نیکی و خوبی من زبانزده همه اهل این دیار است. چرا من باید مانند بقیه مجازات شوم و هم شان این شکارچی بد طینت شمرده شوم!؟ “

شیوانا خنده تلخی کرد و گفت:” تو اگر واقعا شاگرد مدرسه شیوانا بودی و اهل شناخت و معرفت بودی و راه درست را از نادرست می شناختی ، پس به من بگو اینجا بین طلبکاران شکارچی چه می کنی؟ این تو هستی که باید برای مردم و اهالی مدرسه توضیح دهی که اینجا چه می کنی؟ و چرا سرنوشت خودت را با این جمع شکست خورده پیوند زده ای؟ اهالی پاک و بی نقص مدرسه شیوانا این هایی هستند که پول در سبد نریختند و به شکار فیل نرفتند. آنها همگی در سمت من قرار دارند. تو چه جور شیوانایی هستی که آن طرف ایستاده ای؟”

آنگاه شیوانا به سمت شاگردانش برگشت و گفت:” اگر کسی در زندگی نزد شما آمد و گفت از دیار سفید پوشان است و لباس سیاه به تن داشت. فورا این سوال در ذهنتان نقش ببندد که اگر او اهل دیار سفیدها است پس آنجا در جامه و جمع سیاه پوشان چه می کند؟ اگر کسی گفت که متعلق به سرزمین انسان های راستگو و سالم است اما به بدگویی این و آن پرداخت و حق خواهر و برادر و آشنا و بیگانه را بالاکشید و باز هم اصرار داشت که انسان سالم و خوبی است بلافاصله وبدون هیچ ملاحظه کاری از او بپرسید که اگر سالم و درست است پس چرا کارهای ناصواب ساکنین دیار نادرستی ها را انجام می دهد؟ به جای اینکه فریب ظاهر و کلام انسان ها را بخورید به نتیجه اعمال آنها خیره شوید. آنگاه خواهید دید که قضاوت و تشخیص درست از نادرست چقدر برایتان ساده و راحت خواهد بود.”




:: بازدید از این مطلب : 16
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 20 مرداد 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: