اول تحقیق بعدا تصمیم
نوشته شده توسط : اندرزگو

در دوران تحصیل، دفترچه یادداشت بسیار شیکی خریدم و تصمیم گرفتم که تمام مطالب مهم و خاطرات خود را در آن یادداشت نمایم. اما همان روز اول، ناپدید شد و گویی قطره ای آب شده و به زمین فرو رفته است. به همین دلیل، مدت های مدیدی به دنبالش بودم. در نهایت، حدود یک هفته بعد، آن را در نزد یکی از همدوره ای های خودم دیدم و بدون آن که به رویش باورم، در فرصتی مقتضی از داخل وسایلش برداشتم. دفترچه تقریبا به همان تمیزی روز اول بود و فقط یکی دو مطلب در آن ذکر شده بود که چندان مهم نبود. به همین دلیل، چند صفحه استفاده شده را از دفتر جدا کرده و  یادداشت های روزانه و مطالب مهم خودم را در آن ثبت می کردم. این جریان همچنان ادامه داشت تا این که سه ماه بعد، واقعه جدیدی به وقوع پیوست. در واقع، وقتی برای خرید وسایل تحریر به همان فروشگاهی مراجعه کردم که دفترچه یادداشت را خریداری کرده بودم، با واقعیت جدیدی روبرو شدم. فروشنده که با من آشنایی قدیمی داشت، با دیدن من گفت، فلانی چند وقت پیش، دفترچه ای که خریداری کرده بودی جا گذاشتی و ما نتوانستیم با شما تماس بگیریم و همچنان در مغازه به صورت امانت نگهداری کردیم. یادتان باشد، آن را هم با وسایل جدید ببرید. البته ما برای این که با سایر وسایل اشتباه نشده و به فروش نرود، اسم شما را هم رویش یادداشت کردیم. به هر صورت خرید لازم را انجام داده و با گرفتن دفترچه به منزل رفتم. از زمان گرفتن دفترچه، مانده بودم که چگونه این رسوایی را رفع و رجوع کنم. خلاصه مدت ها با این فکر کلنجار می رفتم که چطور دفترچه را به دوستم بدهم که در نهایت عزم و را جزم کرده و روزی به ایشان مراجعه نموده و گفتم، ببخشید من دفترچه ای همانند دفترچه شما خریداری کرده ام و ظاهرا در حین برداشتن وسایلم دفترچه شما را هم با خود برده ام و متاسفانه در منزل اسمم را هم روی آن نوشته ام. اگر این را قبول ندارید، می توانم یک دفترچه جدید برای شما بخرم. اگر هم اشکالی ندارد، اسم من را پاک کرده و اسم خودتان را روی آن بنویسید. دوستم گفت، مهم نیست، اما چون من مقداری یادداشت در دفترچه ام داشتم که خیلی ضروری بود، اگر دفترچه خودم را بدهید، بسیار بهتر است، حتی اگر در بخشی از آن مطلبی را نوشته اید، می توانید آن قسمت را از دفترچه جدا کرده و به دفترچه جدید منتقل کنید. من که در بد مخمصه ای گرفتار شده بودم، با دروغی مصلحتی، گفتم که متاسفانه آن دفترچه مشکلی برایش پیش آمده و اکنون غیر قابل استفاده است. در ادامه نیز توضیحات مفصلی از این که این اشتباه به این خاطر پیش آمده است که فلان و بهمان شده و .... در انتها دوستم خیلی با متانت گفت، فکر کنم همه این ها هم بود، اما مشکل اصلی این بود که شما عامدا سرغ کیفم رفتید و من احساس کردم شما از این دفترچه خوشتان آمده و به روی خودم نیاوردم.  یعنی دقیقا وقتی شما داشتید دفترچه را از کیفم بیرون می آوردید، من از پنجره شما را دیدم. لیکن فکر کردم شما به هر لیلی می خواهید این دفترچه را داشته باشید و بنابراین، چیزی نگفتم. چرا که کیف شما حداقل ده برابر کیف من ارزش داشته و امکان ندارد، شما در برداشتن کیف اشتباه کرده باشید. به هر حال، وقتی این همه متانت و نجابت را از دوستم دیدم، بسیار شرمنده شده و به جای آن که توجیه بیشتری بیاورم، از ایشان عذرخواهی کرده و حلالیت طلبیدم.




:: بازدید از این مطلب : 18
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 13 تير 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: