ناامیدنشو
نوشته شده توسط : اندرزگو

"نااميد نشو!"

روزى به خدا شكايت كردم كه چرا من پيشرفت نمى‌كنم؟! ديگر اميدى ندارم، مى‌خواهم خودكشى كنم!

ناگهان خدا جوابم را داد و گفت: آيا درخت بامبو و سرخس را ديده‌اى؟

گفتم: بله ديده‌ام.

خدا گفت: موقعى كه درخت بامبو و سرخس را آفريدم، به خوبى ازآنها مراقبت نمودم... خيلى زود سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمين را گرفت، اما بامبو رشد نكرد... من از او قطع اميد نكردم!

در دومين سال، سرخس بيشتر رشد كرد، اما از رشد بامبو خبرى نبود.

در سال‌هاى سوم و چهارم، باز هم بامبو رشد نكرد.

در سال پنجم، جوانه كوچكى از بامبو نمايان شد... و در عرض شش‌ماه ارتفاعش از سرخس بالاتر رفت.

آرى، در اين مدت بامبو داشت ريشه‌هايش را قوى مى‌كرد!

آيا مى‌دانى در تمامى اين سال‌ها كه تو درگير مبارزه با سختى‌ها و مشكلات بودى، در حقيقت ريشه هايت را مستحكم مى‌ساختى؟؟ زمان تو نيز فرا خواهد رسيد و تو هم پيشرفت خواهى كرد. نااميد نشو!




:: بازدید از این مطلب : 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 12 بهمن 1398 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: